کوچه های آبی احساس



 

 

سلام آقای سپهری!انگار چشمانتان به آسمان گره خورده است؟

تماشای آبی آسمان تماشای درون است.رسیدن به صفات شعور

است.نور آبی آسمان عنصر ناب خودآگاهی است.

چرا در اشعارتان این قدر تنهایی موج می زند؟

من همیشه خودم را در پس یک در تنها دیده ام و تنهایی به 

دیده ی من کیفیتی دلپذیر است.

این حسن از کودکی در من جاری شد ته باغ منزل ما یک سر

طویله بود و روی آن یک اتاق قرار داشت که اسمش اتاق آبی

بود.یک روز که مادرم مار چنبره زده ای را در طاقچه این اتاق

می بیند از اتاق آبی کوچ می کنیم و به اتاق پنج دری شمال

خانه می رویم و اتاق آبی تا پایان خالی می ماند.هیچ کس در

فکر اتاق آبی نبود اما برای من پیدا بود و نیرویی تاریک مرا به

سمت آن می برد.گاه میان بازی اتاق آبی ملایم صدایم می زد،

از همبازی ها جدا می شدم و می رفتم تا میان اتاق آبی بمانم

گوش بدهم.چیزی در من شنیده می شد،مثل صدای آب که خواب

شما بشنود.چشم چیزی نمی دید،اما خالی درونم نگاه می کرد و

چیزها می دید.اتاق آبی و تنهایی درون آن در همه جای کودکیم

حاضر بود و من در این تنهایی چیز دیگری می شدم،غبارم می

ریخت،انگار پوست می انداختم،سبک می شدم،پرمی کشیدم

و حضوری مثل وزش نور جان مرا می گرفت.

 

بخشی از کتاب صدای تو خوب است 

گفت و گو با سهراب سپهری 

نویسنده : رضا حاجی آبادی 


 

موسیقی بی کلام My Eye

آهنگ ساز : فیروز ویسانلو 

از آلبوم خاطرات دلنشین 1

منبع : سانگ سرا 

 

 

 


آخرین جستجو ها